آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... آهای عشقم!به خواسته هایت رسیدی؟هوس هایت به ته کشید؟لب های دیگران دلت را زد؟آغوش های دیگران برایت جا به اندازه ی کافی نداشت؟برای اشک هایت خندیدن؟سردیت را گرم نکردند؟کمبودهایت را گفتند عقده؟دردهایت را با شادیشان عوض کردند؟دوستت دارم هایشان عام بود؟بوسه هایشان طعم هرزگی میداد؟؟؟ اینها همان کسانیند که تو بخاطرشان چشمت را بر تمام عاشقانه های من بستی!حالا که از دنیا فقط دست رد برروی سینه ات مانده...برگشتنت برای من چه سود...؟ این را بدان همه برایت *من* نمیشوند!!! نظرات شما عزیزان:
;;کاش زندگی انجوردوست داشتیم برمیل ومرادمامیچرخیدانقدرزمان رابه عقب برمیگرداندیم تادوستانمان رابهمون برگردونه انموقع تمام عشق ومحبتمان رانثارشان میکردیم ونمیگذاشتیم گذرروزگارانها راازمابگیردوکاش دنیا بهمیل ومرادعاشقان میچرخیدکاش همه چیزرویایی بودکاش زندگی یک رویای دوست داشتنی بود کاش
|